شبهه در مورد قرآن و پیشرفت زمان
چگونه قرآن كه حدود هزار و چهار صد سال سال قبل براى اعراب بدوى نازل شده، می تواند موجبات تكامل و سعادت انسانها را فراهم كند؟
در رابطه با اين مسئله بايد چند نكته مورد توجّه قرار گيرد:
اول :دين خداوند در طول تاريخ- متناسب با رشد علمى، اجتماعى، فكرى و مقتضيات عصرى- روند تكاملى داشته است تا آنجا كه بشر، به حدى از بلوغ رسيد كه بتواند برنامه تكاملى مربوط به تمام دوره های تاريخى را دريافت دارد و قرآن- كه اساسنامه و برنامه تكامل نهايى بشر براى همه زمانها و سرزمينها است- بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل گرديد و به عنوان سندى جاودان و زنده براى بشريت باقى ماند.
دوم. قرآن «در ميان مردمى بدوى و عرب زبان » نازل شده و فرق است بين اينكه چيزى در ميان قومى خاص ظهور يابد، با اين سخن كه «مخصوص آنها پديد آمده باشد»!! جالب اين است كه قرآن هيچ گاه مخاطب خود را فقط اعراب قرار نداده و همواره خطاب همگانى «ناس» (جميع مردم) و يا «الذين آمنوا» را به كار برده است كه هر انسان خداجوى در هر عصر و مكان و وابسته به هر نسلى را شامل می شود.
از نظر فهم پذيرى نيز آيات قرآن چند دسته است:
1. برخى از آيات قرآن، هم براى اعراب بدوى آن زمان فهم پذير بود و هم در عين سادگى بيان، داراى چنان استوارى علمى و منطقى است كه براى دانشمندان برجسته امروزى نيز جالب توجه و درخور دقت است.
2. بعضى از آيات، چه در زمان نزول و چه در زمان ما، جز با تعمّق و ژرف كاویهاى دقيق و روشمند قابل درك نيست.
3. بسيارى از حقايق علمى و فلسفى و مباحث اجتماعى قرآن، تنها در پرتو دانش كنونى يا آينده بشريت قابل درك است[1].
4. بسيارى از آيات قرآن نيز تاحد زيادى فراتر از عقول و افهام عادى بشر بوده و تنها در سايه پرتوافشانی هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام، فهم پذير بوده و تفاسير رسيده از آنان، گنجينههاى ارزشمندى است كه حقايق والاى قرآن را به نيكوترين وجهى در اختيار بشريت قرار مىدهد. اين نكته چيزى نيست كه تنها شيعه بدان معترف باشد، بلكه اهل تسنن نيز در بسيارى از تفاسير خود به اين احاديث تمسّك كردهاند.
5. اينكه قرآن به وقايع زمان خود اشاره كرده، آن را منحصر به آن عصر نمی سازد؛ زيرا قرآن منحصربه ذكر چند حادثه و نكته تاريخى گذرا نيست؛ بلكه مشتمل بر معارفى جاودان در باب خداشناسى، كيهان شناسى، انسان شناسى، راه شناسى، راهنما شناسى و مجموعه گستردهاى از احكام، اخلاق و … است كه همه زمانها را پوشش مىدهد و هدايت بشريت به سوى سعادت را در هر مقطع تاريخى تأمين می کند.
وقايع تاريخى نيز كه در قرآن به آن اشاره شده، هر چند مربوط به گذشته می باشد،ولى كار كرد آنها مربوط به آينده است. به عبارت ديگر هر يك از آنها، بيانگر نوعى سنت تغييرناپذير تاريخى يا حكم و قانونى است كه داراى كليت و شمول است.
براى مثال وقتى قرآن درباره بنى اسرائيل می گويد: «آنان پس از رهايى از چنگال فرعون اظهار نارضايتى از غذاى آسمانى كرده و بهانه جويی هاى متعددى داشتند و در نتيجه گرفتار غضب الهى گرديدند»[2]؛ نشان می دهد كه رفاه طلبى، افزون خواهى و نافرمانى در برابر فرستاده خداوند، سرانجام به تباهى و تيره بختى خواهد انجاميد!! اين درس بزرگى براى همه كسانى است كه پس از رهايى از بند حكومتهاى استبدادى و ظالمانه، در برابر اندك دشوارى صبورى نمی ورزند و در جست و جوى خواستهاى مادى، بی تابى می كنند. از اين رو با اطمينان می توان گفت؛ قرآن براى هدايت انسانها، از هر نژاد و ملت و با هر سطح فرهنگى، نازل شده است؛ و همگان روند تمدن سازى و راهكار نجات خود را می توانند از اين كتاب آسمانى به دست آورند. به روشنى میتوان اثبات كرد، تمام گزاره هاى به كار رفته در قرآن، نگاهى به مردم معاصر نزول قرآن و نگاهى به انسان در طول تاريخ دارد.
[1] ( 1). براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر. ك: بوكاى، موريس، مقايسهاى ميان تورات انجيل قرآن و علم، ترجمه ذبيحاللَّه دبير.
[2] ( 1). ر. ك: بقره( 2)، آيه 61.